در عين تنگدستى در عيش كوش و مستى كاين كيمياى هستى قارون كند گدا را
كاين كيمياى هستى قارون كند گدا را كاين كيمياى هستى قارون كند گدا را
شبها كى بيدار مىشوى؟!
مرحوم حاج ميرزا عبداللّه شالچى داستان ديگرى از برخورد استاد عزيز خود را اين گونه نقل مىكند:«يك روز صبح زود به طرف حرم كريمه اهل بيت حضرت معصومه ـ سلاماللّه عليها ـ در حركت بودم. چون پشت درِ صحن رسيدم ديدم هنوز در را باز نكردهاند. ناگاه جناب حاج ميرزا جواد آقا را ديدم كه پشت در ايستاده و مثل من انتظار ورود به حرم را مىكشد. چون نگاهش به من افتاد مرا صدا زد و فرمود: بگو ببينم، شبها كى از خواب بلند مىشوى؟ گفتم: من بيدار نمىشوم، اگر هم گاهى بيدار شوم نيم ساعت يا يك ربع مانده به اذان صبح است.فرمود:نه،در تابستانيك ساعتو در زمستاندو تا سه ساعت زودتر بايد بلند شوى و مشغول تهجّد گردى. حال اگر بلند شدى چه مىكنى؟گفتم: دعا و قرآن مىخوانم.فرمود: چه دعايى؟گفتم: دعاهاى خمسة عشر.من دقت كردم ديدم همچون طبيبى دلسوز كه در پى مداواى مريض بدحال خود است، سؤالاتى از شبهاى من، راز و نيازها و دعاهاى من مىكند تا ريشهيابى كرده، علّت توقف روحى و ركود معنوى