میرزا جواد آقا ملکی مردی از ملکوت

احمد لقمانی

نسخه متنی -صفحه : 140/ 35
نمايش فراداده

گفت: «من عملى را در اين كه گفتى مؤثرتر از اين نديدم كه در هر شبانه روز يك بار باسجده طولانى مداومت شده، در آن اين آيه خوانده شود:

«لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمين؛(1) هيچ معبودى غير از تو نيست، پاك و منزهى پروردگار من. همانا من از ستم‏كنندگان به خويشتنم».

و به هنگام گفتن ذكر، خود را در زندان طبيعت زندانى و به زنجيرهاى اخلاق رذيله بسته بيند. آن‏گاه اقرار كند كه بار الها، اين كار را تو بر من نكردى و تو بر من ستم روا نداشتي؛ بلكه اين من بودم كه بر خود ستم كردم و خود را به اين جا انداختم».


  • تا بهشت رخت اى دوست تماشا كرديم نوگل حُسن تو ديديم چو در باغ ازل برق عشق‏آمد و بر خرمن جان آتش زد خواست تا مشترى چرخ فريبد دل ما بارك اللّه‏ كه به كالاى تو سودا كرديم

  • پشت بر باغ گل و سبزه و صحرا كرديم تا ابد خون به دل بلبل شيدا كرديم وه چه خوش‏حاصل اين‏مزرعه‏پيدا كرديم بارك اللّه‏ كه به كالاى تو سودا كرديم بارك اللّه‏ كه به كالاى تو سودا كرديم

(2)

روز عيدغدير فرا رسيد، مردم مؤمن و علاقه‏مند به ولايت و امامت، دسته دسته براى عرض تبريك به محضر عالم كامل و عارف وارسته حاج ميرزا جواد آقا رسيده، با توشه‏اى از نورانيّت و صفا، ياد آن استاد

(1). انبياء(21) آيه 87.

(2). عرفان اسلامى، ج 4، ص 94 و 95.