میرزا جواد آقا ملکی مردی از ملکوت

احمد لقمانی

نسخه متنی -صفحه : 140/ 40
نمايش فراداده

اخلاق مرحوم حاج ميرزا جواد آقا، خاطره روزى از روزهاى درس آن استاد فرزانه را اين گونه بيان مىكند:

دو ساعت به غروب بود كه ايشان براى تدريس درس اخلاق به مدرسه فيضيه تشريف آوردند، در بحث آن روز اين آيه قرآن مطرح شد:

«إنَّ اَلَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللّه‏ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ...(1)».

بعد از آن اين جمله را فرمود: از دنيا نرفتم و در وادى السّلام نجف با چشمان خودم ديدم كه ارواح مؤمنين دور هم حلقه زده‏اند.(2)

چرا كوتاهى مىكنى؟!

مرحوم حاج ميرزا عبداللّه‏ شالچى انسان وارسته و عاشقى بود، كه ده‏ها سال پس از وفات استادش مرحوم ملكى تبريزى (قدس سره) در دورى وى اشك غم مىريخت و مىگفت: روزى استادم مرحوم حاج ميرزا جواد آقا مرا خواست، در تنهايى دستورهايى داد و فرمود: اين كارها را بكن.

آن وقت ايّام جوانى بود و كثرت خواب و سهل‏انگارى و غفلت. دستورهاى ايشان را جدّى نگرفتم و مسامحه كردم. چندى بعد نزد ايشان رفتم، مشغول موعظه بودند. پس از صحبت‏هاى خود با افراد مصافحه كرد و بعد از مصافحه با من، در گوشم گفت: چرا كوتاهى و مسامحه مىكنى؟!

(1). صف(61) آيه 30.

(2). مجله حوزه، ش 34 (آبان 1368)، ص 55.