میرزا جواد آقا ملکی مردی از ملکوت

احمد لقمانی

نسخه متنی -صفحه : 140/ 41
نمايش فراداده


  • در عين تنگدستى در عيش كوش و مستى كاين كيمياى هستى قارون كند گدا را

  • كاين كيمياى هستى قارون كند گدا را كاين كيمياى هستى قارون كند گدا را

شب‏ها كى بيدار مىشوى؟!

مرحوم حاج ميرزا عبداللّه‏ شالچى داستان ديگرى از برخورد استاد عزيز خود را اين گونه نقل مىكند:

«يك روز صبح زود به طرف حرم كريمه اهل بيت حضرت معصومه ـ سلام‏اللّه‏ عليها ـ در حركت بودم. چون پشت درِ صحن رسيدم ديدم هنوز در را باز نكرده‏اند. ناگاه جناب حاج ميرزا جواد آقا را ديدم كه پشت در ايستاده و مثل من انتظار ورود به حرم را مىكشد. چون نگاهش به من افتاد مرا صدا زد و فرمود: بگو ببينم، شب‏ها كى از خواب بلند مىشوى؟ گفتم: من بيدار نمىشوم، اگر هم گاهى بيدار شوم نيم ساعت يا يك ربع مانده به اذان صبح است.

فرمود:نه،در تابستان‏يك ساعت‏و در زمستان‏دو تا سه ساعت زودتر بايد بلند شوى و مشغول تهجّد گردى. حال اگر بلند شدى چه مىكنى؟

گفتم: دعا و قرآن مىخوانم.

فرمود: چه دعايى؟

گفتم: دعاهاى خمسة عشر.

من دقت كردم ديدم همچون طبيبى دلسوز كه در پى مداواى مريض بدحال خود است، سؤالاتى از شب‏هاى من، راز و نيازها و دعاهاى من مىكند تا ريشه‏يابى كرده، علّت توقف روحى و ركود معنوى