الهى مىگريد. دورى از حريم اوامر الهى او را نگران مىسازد و از خودبينى و غرور اظهار ندامت مىكند و سرانجام در جملهاى كوتاه فرياد مىزند:
«آه، آه، واحسرتا بر من!، چه رسوايى به بار آوردم! چه كردم و چه مىكنم!»
از اينرو سزاوارتر و بهتر آن دانسته كه به پروردگار خويش روى آورد، از او راهنمايى جويد و درخواست راهى مستقيم و طريقى استوار براى بندگى كند تا خشنودى و خرسندى او را فراهم سازد و در پايان، آفتاب رضايت و مرحمت خداوندى را بر صفحه جانش نظاره كند.(1)
(1). ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى، چه بايد كرد؟ ترجمه محمد تحريرچى، ج2، ص226 ـ 229.