میرزا جواد آقا ملکی مردی از ملکوت

احمد لقمانی

نسخه متنی -صفحه : 140/ 78
نمايش فراداده

دارم. رويى سياه، گوشى گناهكار، زبانى نافرمان و پايى فراتر از تجاوز و تعدى دارم.»

سخن كه بدين‏جا مىرسد از آگاه نبودن زمين، كوه‏ها و درياها خبر مىدهد و مىگويد اگر زمين از گناهانم آگاه بود، مرا در خود فرو مىبرد. اگر كوه‏ها از لغزش‏هاى من با خبر بودند، بر سر من فرود مىآمدند و اگر درياها از نافرمانىهاى من مطلع مىشدند، مرا در خود غرق كرده، مىبلعيدند.

پس با عبارت «اى واى بر من!» تازيانه تنبّه و بيدارى بر نفس آرميده در زندان هوس‏ها مىزند؛ از بسيارى مجازات آخرت و بسته شدن دستانش بر گردنش اظهار اندوه مىكند. براى روزى كه جسدش به آتش تبديل شده، با روى سياه در صحنه قيامت ظاهر مىشود و پس از محاسبه و مقايسه در آتش مجازات فرو مىغلتد، ناله مىكند.

از ملاقات پروردگار خويش با گناهان بزرگ، رسوايى شرم‏آور و عذاب آخرت به خدا پناه مىبرد. از الطاف فراگير و آبشار محبّت او سخن به ميان مىآورد. از اين‏كه پروردگار دوستدار او، ربِّ مهربان، پاك و بىآلايش عيب‏هايش را پوشانده، با وى چون بى گناهان رفتار مىكند؛ نيكىهايش را آشكار ساخته، گردن كشى و نافرمانىاش را پنهان نگاه داشته است، سخن مىگويد.

حال ما با اين همه وزر و وبال


  • الهى، از تو دور افتاده‏ام دور تو نزديك من و من از تو مهجور

  • تو نزديك من و من از تو مهجور تو نزديك من و من از تو مهجور