نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6

مصحح: عزیزالله جوینی‏

جلد 1 -صفحه : 491/ 156
نمايش فراداده

شفيق، و داعية بالويل جزعا، و لادمة للصّدر قلقا، و المرء في سكرة ملهية، و غمرة كارثة، و أنّه موجعة، و جذبة مكربة، و سوقة متعبة. (36) ثمّ أدرج في أكفانه مبلسا، و جذب منقادا سلسا، ثمّ ألقي على الأعواد رجيع وصب، و نضو سقم، تحمله حفدة الولدان، و حشدة الإخوان، إلى دار غربته، و منقطع زورته، حتّى إذا انصرف المشيّع، و رجع المتفجّع، أقعد في حفرته نجيّا لبهتة السّؤال، و عثرة الامتحان. (37) و أعظم ما هنا لك بليّة نزول الحميم، و تصلية الجحيم، و فورات السّعير، لا فترة پدرى مهربان، و خواننده‏[اى‏] به واويلا به ناشكيبايى، و زننده‏[اى‏] مر سينه را به اضطراب، و حال آنكه مرد در سختى [مرگ‏] غافل كننده، و سختى‏[يى‏] شكننده، و ناله‏[اى‏] دردناك، و كشيدنى غم آورنده، و راندنى به رنج آورنده [باشد]. (36) پس در پيچند او را در كفن‏هاى او نوميد و بكشند مطيع نرم كش، پس اندازند او را بر چوب‏هاى [جنازه در حالى كه وى‏] باز گردنيده [از] درد، و نزار شده [از] رنجورى كه بردارند او را فرزند زادگان و ياران، و مجتمع برادران وا سراى غربتى او، و جاى بريده شدن زيارت او، تا كه چون باز گردد [كسى كه‏] پس رونده [اوست‏]، و باز گردد [كسى كه‏] دردمند شونده [او است‏]، بنشانند او را در گور او راز گوينده براى حيرت سؤال، و سر در آمدگى آزمايش. (37) و بزرگترين آنچه آنجا باشد به بلا، پيش آورد[ن‏] آب گرم [و جوشان است‏]، و در بردن به دوزخ، و افروخته‏هاى آتش دوزخ، نه سستى‏[يى‏] باشد در راحت اندازنده، و نه دست‏