نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
ليفهم معتبرا، و يقصر مزدجرا، حتّى إذا قام اعتداله، و استوى مثاله، نفر متكبّرا، و خبط سادرا، ماتحا في غرب هواه، كادحا سعيا لدنياه. (34) في لذّات طربه، و بدوات أربه، ثمّ لا يحتسب رزيّة، و لا يخشع تقيّة، فمات في فتنته غريرا، و عاش في هفوته أسيرا، لم يفد عوضا، و لم يقض مفترضا. (35) دهمته فجعات المنيّة في غبّر جماحه، و سنن مراحه، فظلّ سادرا، و بات ساهرا، في غمرات الآلام، و طوارق الأوجاع و الأسقام، بين أخ شقيق، و والد پس بداد او را دلى نگاه دارنده، و زبانى ناطق، و چشمى ناظر، تا فهم كند [در حالى كه] اعتبار كنند[ه باشد]، و باز استد از گناه [در آن حال كه] باز استاده [باشد از آن]، تا كه چون استاده شد راست شدن او، و يكسان شد شخص او، برميد از امر خدا گردن كشنده، و بىعقل شد متحيّر [شونده]، كشنده آب در دلو مراد خود، رنج كشنده سعى كردنى براى دنياى خود.(34) در لذّتهاى شادى خود، و ظاهرها[ى] حاجت خود، پس منتظر نباشد [و گمان نبرد] مصيبتى را، و نترسد ترسيدنى، پس به مرد در فتنه خود مغرور شده، و بزيست در زلّت و گناه خود اسير، فايده نگرفت عوضى [را]، و نگذارد واجبى [را]. (35) ناگاه در رسيد و به سر در آمد او را [اندوه] مرگ د[ر] باقى سركشى او، و طريقه نشاط او، پس روز گذاشت سرگشته، و شب گذاشت بىخواب، در گردابهاى دردها، و به سر در آيندهها[ى] دردها و بيمارىها، [در] ميان برادرى همزاد، و