تعرف بخطبة الأشباح، و هى من جلائل الخطب روى مسعدة بن صدقة عن الصّادق، جعفر بن محمّد، عليهما السّلام، أنّه قال: خطب امير المؤمنين، عليه الصّلوة و السّلام، بهذه الخطبة على منبر الكوفة، و ذلك انّ رجلا اتاه، فقال له: يا امير المؤمنين صفّ لنا ربّنا، لنزداد به حبّا و به معرفة، فغضب، عليه السّلام، و نادى: الصّلوة جامعة، فاجتمع النّاس حتّى غصّ المسجد بأهله فصعد المنبر و هو مغضب متغيّر اللّون فحمد اللّه، سبحانه، و صلّى على النّبىّ، صلّى الله عليه وآله، ثمّ قال:منهاالحمد للّه الّذي لا يفره المنع، و لا يكيده الإعطاء و الجود، إذ كلّ معط منتقص سواه، و كلّ مانع مذموم ما 90- [و از خطبههاى آن حضرت (عليه السلام) است] [كه] شناسند [آن را] به خطبه شخصها، و آن از بزرگهاى خطبهها [است]: روايت كرد مسعده پسر صدقه از امام جعفر پسر محمّد باقر (عليهما السّلام) بدرستى كه او گفت: خطبه كرد امير مؤمنان (عليه الصّلوة و السّلام) به اين خطبه بر منبر كوفه، و آن وقتى بود كه بدرستى كه مردى آمد به او، پس گفت مر او را: [يا امير المؤمنين] صفت كن براى ما پروردگار ما را تا زايد شويم مر او را دوستى و به او شناختن [را].پس خشم گرفت (عليه السلام) و آواز داد: نماز را به جماعت [آريم]، پس جمع شدند مردمان تا كه پر شد مسجد به اهل مسجد- گفت- پس بالا رفت بر منبر و او را خشم گرفته بود، گرديده رنگ.پس حمد و ستايش گفت مر خداى را- منزّه است او- و درود داد بر پيغمبر- صلعم- پس گفت: شكر و سپاس مر خداى را آنك توانگر نگرداند او را باز داشتن، و درويش نگرداند او را عطا دادن و سخاوت كردن، چون هر دهند[ه] نقصان شونده باشد جز او، و هر منع كنند[ه]