اختاره من شجرة الأنبياء، و مشكاة الضّياء، و ذؤابة العلياء، و سرّة البطحاء، و مصابيح الظّلمة، و ينابيع الحكمة. (3) منها: طبيب دوّار بطبّه، قد أحكم مراهمه، و أحمى مواسمه، يضع من ذلك حيث الحاجة إليه، من قلوب عمي، و آذان صمّ، و ألسنة بكم، متتبّع بدوائه مواضع الغفلة و مواطن الحيرة. (4) لم يستضيئوا بأضواء الحكم، و لم يقدحوا بزناد العلوم الثّاقبة، فهم في ذلك لايق نباشد جز به خداوندان ضميرها، و نيست او خداوند ضمير در نفس خود. (1) بشكافت علم او پنهانى نا پيداى پردهها، و گرد در آمد به مشكلات عقيدههاى [رازها]. (2) [بخشى از اين خطبه] در ياد كردن پيغمبر- صلعم- است برگزيد او را از درخت، و روزن روشنى، و فروغ مرتبه بلندى، و خالص، و چراغ تاريكى، و چشمههاى حكمت. (3) [بعضى ديگر از اين خطبه است]: [پيشواى دين] طبيبى [است] دور كنند[ه و گردنده] به طبّ خود [در ميان مردم]، بدرستى كه محكم كرد مرهمهاى خود [را]، و بتافت داغ خود را، مىنهد از اين [داغ كرده و مرهم] هر كجا كه حاجت باشد بدان: از دلهاى كور، و گوشهاى كر، و زبانهاى گنگ، پياپى دارنده به دواى خود جايگاههاى غفلت، و جاهاى سرگشتگى [كه آن قلوب ارباب جهل است]. (4) طلب روشنى نكردند به روشنىهاى حكمت[ها]، و آتش نزدند و كسب نكردند به آتش زنه علمها[ى] افروزنده،