الحمد للّه النّاشر في الخلق فضله، و الباسط فيهم بالجود يده. نحمده في جميع أموره، و نستعينه على رعاية حقوقه، و نشهد أن لا إله غيره، و أنّ محمّدا عبده و رسوله، أرسله بأمره صادعا، و بذكره ناطقا. (1) فأدّى أمينا، و مضى رشيدا، و خلّف فينا راية الحقّ، من تقدّمها مرق، و من تخلّف عنها زهق، و من لزمها لحق. (2) دليلها مكيث الكلام، بطيء القيام، سريع إذا قام فإذا أنتم ألنتم له رقابكم، و أشرتم إليه بأصابعكم، جاءه الموت فذهب به. (3) فلبثتم بعده ما شاء اللّه حتّى يطلع اللّه لكم من يجمعكم 99- [و از خطبههاى آن حضرت (عليه السلام) است] شكر و سپاس مر خداى را [كه] پراكنده كننده [است] در خلق فضل خود را، و گسترنده [است] در ايشان به سخاوت دست خود را، حمد مىگويم او را در همه كارهاى او، و يارى خواهم او را بر نگاه داشتن حقهاء او، و گواهى مىدهيم ما كه نيست خدايى جز او- تعالى- و بدرستى كه محمّد بنده او و رسول اوست، بفرستاد او را به كار خود به جاى آورنده فرمان او- تعالى- و به ذكر او، يعنى قرآن سخن گوينده. (1) پس ادا كرد [حقّ آن را با] امانت، و بگذاشت راه يافته، و باز پس گذاشت در ميان ما علم و نشان حقّ را، هر كه در پيش افتد آن را بيرون رفت از اسلام، و هر كه باز پس افتا[د] از آن هلاك شد، و هر كه ملازم شد آن را برسيد به حق. (2) دليل [و راهنماى] آن رايت ثابت سخن و استوار [است]، گران و درنگ كننده [در] برخاستن، شتاب كننده [است] چون برخيزد [به كار اسلام]، پس چون شما نرم گردانيد[يد] شما براى او گردنهاى شما را، و اشارت كرديد شما به او به انگشتان خويش [به جهت تعظيم و تكريم]، آيد به او مرگ پس ببرد او را. (3) پس درنگ