الحمد للّه غير مقنوط من رحمته، و لا مخلوّ من نعمته، و لا مأيوس من مغفرته، و لا مستنكف عن عبادته، الّذي لا تبرح منه رحمة، و لا تفقد له نعمة. (1) و الدّنيا دار مني لها الفناء، و لأهلها منها الجلاء، و هي پس سخن نگويد ستاينده او، تا كه خاموش گرداند او [را]، و تصديق نكند گوينده خود را تا كه خاموش گرداند او را، و اگر اقامت كردى فرا گرفتمى ما به توانگرى او، و مهلت دادمى به مال او تمامى آن را.45- [و از خطبههاى آن حضرت (عليه السلام) است] شكر مر خداى را [كه] نه نوميد شده [كسى] از رحمت [او]، و نه خالى شده از نعمت او، و نه نوميد شده از آمرزش او، و نه ننگ داشته از عبادت او، آن كس كه فراتر نشود از او رحمت، و كم نيايد مر او را نعمت. (1) و دنيا سرائى است كه به آرزو جويند مر او را فانى شدن، و اهل