لقد علمتم أنّي أحقّ بها من غيري، و و اللّه لأسلّمنّ ما سلمت أمور المسلمين، و لم يكن فيها جور إلّا عليّ خاصّة، التماسا لأجر ذلك و فضله، و زهدا فيما تنافستموه من زخرفه و زبرجه.
74- و من كلام له عليه السلام لمّا بلغه اتّهام بنى اميّة له بالمشاركة فى دم عثمان
أ و لم ينه أميّة علمها بي عن قرفتى أو ما وزع الجهّال 73- و گفت امير [مؤمنان]، عليه السّلام آن گاه كه عزم كردند ايشان بر بيعت عثمان بدرستى كه دانستيد شما كه من سزاوارترم به آن خلافت از غير من، و به حقّ خدا هر آينه تسليم كنم [خلافت را به] ايشان [تا] مدّتى كه سلامت ماند كارهاى مسلمانان، و نباشد در آن جورى و بيدادى مگر بر من خاصّه، اين تسليم [خلافت] براى جستن مزد و فضل او [است تعالى]، و [براى] بىرغبتى در آنچه [كه] رغبت كرديد شما در او از زر و آرايش و زينت او.74- [و از سخنان آن حضرت (عليه السلام) است] آن گاه كه برسيد به او تهمت كردن بنى اميّه او را به انبازى در خون عثمان اى باز نداشت بنى اميّه را دانستن آنان به [حال] من از تهمت و عيب من يا باز نداشت