لبعض اصحابه لمّا عزم الى المسير على الخوارج فقال له: يا امير المؤمنين ان سرت فى هذا الوقت خشيت الّا تظفر بمرادك من طريق علم النّجوم فقال عليه السّلام له: أ تزعم أنّك تهدي إلى السّاعة الّتي من سار فيها صرف عنه السّوء و تخوّف السّاعة الّتي من سار فيها حاق به الضّرّ (1) فمن صدّقك بهذا فقد كذّب القرآن، و استغنى عن الاستعانة باللّه في نيل المحبوب و دفع المكروه. (2) و ينبغي في قولك للعامل بأمرك أن يولّيك الحمد دون ربّه، لأنّك- بزعمك- أنت هديته إلى السّاعة الّتي نال فيها 78- [و از سخنان آن حضرت (عليه السلام) است] مر بعض ياران خود را، آن گاه كه قصد كرد وا رفتن بر خارجيان، پس گفت او را [عفيف بن قيس]: اى امير مؤمنان اگر بروى در اين وقت، مىترسم كه ظفر نيابى به مراد تو از راه علم نجوم [كه من دانستهام، پس گفت عليه السلام]، مر او را اى كه دعوى مىكنى كه تو هدايت مىكنى وا ساعتى كه هر كه برود در آن ساعت باز دارند از او بدى را و مىترسانى به آن ساعتى كه هر كه برود در آن ساعت فرود آيد به او مضرّت (1) پس هر كه تصديق كند تو را به اين [دعوى]، بدرستى كه دروغ داشته باشد قرآن را، و بىنياز باشد از يارى خواستن به خدا در يافتن دوست داشته، و [در] دفع كردن كراهت داشته. (2) و سزد در گفتار تو مر عمل كننده را به فرمان تو كه متولّى گرداند و باز گذارد به تو ستايش را، نه پروردگار خود [را]، براى آنك- به دعوى تو- تو راه نمىدى او