و قد هرب مصقلة بن هبيرة الشّيبانىّ الى معاوية و كان قد ابتاع سبى بنى ناجية من عامل امير المؤمنين عليه السّلام و اعتقهم فلمّا طالبه عليه السّلام بالمال خاس به و هرب الى الشّام: قبّح اللّه مصقلة فعل فعل السّادة، و فرّ فرار العبيد فما [و انكار آنچه كه پيغمبر آورده است]. (3) امر و شأن آن است بدرستى كه بود او بر امّت [پيغمبر] و جماعت والى، نو آورد [و] بدعت نو آوردنى، و يا تمكين داد مردمان را گفتارى [با] عداوتى، پس گفتند، پس انكار كرد[ند] و عتاب كردند و بگرديدند. (4) 44- [و از سخنان آن حضرت (عليه السلام) است] و بدرستى كه بگريخت مصقله پسر هبيره شيبانى وا معاويه و بود او كه بخريد بردگان بنى ناجيه را از عامل امير المؤمنين، عليه السّلام، و آزاد كرد ايشان را. پس آن گاه كه مال طلب كرد، عليه السّلام [از مصقله]، غدر كرد به او، و بگريخت وا شام شد دور گرداناد خدا مصقله را از خير بكرد كردن بهتران، و بگريخت چون گريختن بندگان،