منهاأرسله على حين فترة من الرّسل، و طول هجعة من الأمم، و انتقاض من المبرم، فجاءهم بتصديق الّذي بين يديه، و النور المقتدى به. ذلك القرآن فاستنطقوه، و لن ينطق، و لكن أخبركم عنه (1) ألا إنّ فيه علم ما يأتي، و الحديث عن الماضي، و دواء دائكم، و نظم ما بينكم. (2)منها:فعند ذلك لا يبقى بيت مدر و لا وبر إلّا و أدخله 158- [و از خطبههاى آن حضرت (عليه السلام) است] بفرستاد او را بر هنگام خالى بودن از رسولان، و درازى خواب و غفلت از گروهان، و شكسته شدن از كار محكم، پس آمد [پيامبر اكرم] به ايشان به باور داشتن آنك پيش او بود، يعنى تورات و انجيل و زبور، و نور[ى كه] اقتدا كرده به او [و] آن قرآن است پس طلب نطق كنيد از او، و سخن نگويد او، و ليكن خبر دهم من شما را از او. (1) بدان بدرستى كه در او [است] علم آنچه آيد، و [در او است] سخن و حديث از گذشته، و دواء درد شما، و [به] صلاح آوردن آنچه ميان شما است. (2) [بخشى از آن خطبه است] پس بنزديك آن- [دولت معاويه]- باقى نماند خانه[اى از] كلوخ و نه [از] پشم، بلكه