و نظم بلا تعليق رهوات فرجها، و لا حم صدوع انفراجها، روزگار، و نه انبازى كه يارى دهد بر نو چيزى آوردن عجايب كارها. (21) پس تمام شد خلق او و گردن نهاد مر طاعت او را، و اجابت كرد وا خواندن او، در معرض نيامد و حائل نگشت پيش او درنگ كنندهاى، و نه تأنّى كردن تأخير كننده و پيچنده، پس راست گردانيد از چيزها كژى آن را، و پيدا كرد حدهاء آن را، و جمع كرد وفا هم آورد به قدرت خود ميان ضدّان آن اشياء، و بپيوست سببها و ريسمانها[ى] قرينههاى آن را، و جدا گردانيد آن چيزها [را به] جنسهاى مختلفها، در حدّها و اندازهها، و طبيعتها و چه گونگىها، كارى عجب نو آو[ر]ده خلايق را، استوار كرد كردار آن را، و بيافريد آن را بر آنچه خواست پس نو آفريد آن را. (22) [و قسمتى ديگر از آن خطبه] در صفت آسمان [است] و با هم بست بىعلاقه و [بى]در آويخت گشادگى شكاف او، و جمع آورد شكافهاى