2- و من خطبة له عليه السلام بعد انصرافه من صفّين: في حمد اللّه و الشهادة
أحمده استتماما لنعمته، و استسلاما لعزّته، و استعصاما من معصيته.و أستعينه فاقة إلى كفايته. (1) إنّه لا يضلّ من هداه، و لا يبلّ من عاداه، و لا يفتقر من كفاه، فإنّه أرجح ما وزن، و أفضل ما خزن. (2) و أشهد أن لا إله إلّا اللّه، شهادة ممتحنا إخلاصها، معتقدا مصاصها، نتمسّك بها أبدا ما أبقانا، و ندّخرها لأهاويل ما 2- [و از خطبه آن حضرت است] [پس از مراجعت او از جنگ صفّين] حمد گويم او را طلب تمام براى نعمت او، و گردن نهادن مر عزيزى او، و نگهداشت خواستن از معصيت و نافرمانى او، و يارى مىخواهم به او [از براى نياز] وا پسندگى او. (1) امر و شان آن است كه گمراه نشود هر كه [را] هدايت كرد [او]، و نرهد و به نشود هر كه [را] دشمنى كرد او، و درويش نشود هر كه را كفايت كرد او، بدرستى كه حمد [او] گرانتر[ين] آنچه وزن كردهاند، و فاضلترين آنچه در خزينه نهادهاند. (2) و گواهى مىدهم كه نيست خدا جز از او خدائى، گواهى[يى] كه آزموده [شده باشد] اخلاص آن، اعتقاد داشته [باشد] خلاصه آن، تمسّك كنيم ما به آن هميشه