أيّها النّاس، كلّ امرىء لاق ما يفرّ منه في فراره. [و] الأجل مساق النّفس. و الهرب منه موافاته. (1) كم أطّردت الأيّام أبحثها عن مكنون هذا الأمر، فأبى اللّه إلّا إخفاءه. (2) هيهات علم مخزون أمّا وصيّتي: فاللّه لا تشركوا به شيئا، و محمّدا صلّى الله عليه وآله، 149- [و از سخنان آن حضرت (عليه السلام) است] پيش از مرگ او اى مردمان هر مردى رسنده بود [به] آنچه گريزنده بود از او در گريختن خود، و اجل [و مدّت حيات] جاى راندن نفس است [به نهايت آن]، و گريختن از اجل رسيدن است به آن. (1) چندا مطرود داشتم روزها [كه] وا پژوهيدم از پوشيدن اين امر، يعنى اجل، پس ابا كرد خدا مگر پنهانى آن را، چه دور است علم خزينه نهاده [نزد خدا] (2) امّا وصيّت من: بترسيد خدا را، شرك مياوريد به او چيزى را، و محمّد را- درود داد خدا بر او و آل او-