19- و من كلام له عليه السلام
قاله للأشعث بن القيس و هو على منّبر الكوفة يخطب فمضى فى بعض كلامه شىء اعترضه الأشعث فقال: يا امير المؤمنين هذه عليك لا لك فخفض اليه بصره ثمّ قال: اگر باشد از نزديك غير خدا هر آينه بيابند در او خلاف كردنى بسيار»«1». (4) و بدرستى كه قرآن ظاهر او عجب آورنده است، و باطن او خداوند جولاء است، فانى نشود عجائب او و منقضى و زوال نباشد غرايب او، و وا نبرد تاريكىها را مگر به او. (5) 19- [و از سخنان آن حضرت (عليه السلام) است] گفت او مر اشعث پسر قيس را، و او بر منبر كوفه بود خطبه مىكرد، پس بگذشت در بعض سخن او چيزى، در معرض آمد او را اشعث، پس گفت: اى امير مؤمنان اين بر تو است، نه تراست پس فرا نهاد وا او چشم خود را، پس گفت:(1). نسا 4- 12