فتبارك اللّه الّذي لا يبلغه بعد الهمم، و لا يناله حدس الفطن، الأوّل الّذي لا غاية له فينتهي، و الاخر الّذي لا امد له فينقضي. (1) را جز شمشير، و در نپوشد ايشان را پلاس جز خوف و ترس. (8) پس به نزديك آن، دوست دارد قريش [كه بدهد] دنيا و آنچه در او است اگر ببينند مرا به يك مقام، و اگر قدر كشتن شتر كرّه [باشد]، تا قبول كنم از ايشان آنچه طلب مىكنم امروز بعضى آن را پس نمىدهند مرا آن. (9) 93- [و از خطبههاى آن حضرت (عليه السلام) است] پس بزرگوار است خدا آنك نرسد به او دورى همّتها، و در نيابد او را گمان و تخمين باريك بينىها، او است اوّل آنك نيست غايت مر او را تا به نهايت رسد، و او است آخر آنك نيست مدّت و غايت مر او را تا منقضى شود. (1)