بعثه و النّاس ضلّال في حيرة، و خابطون- في فتنة، قد استهوتهم الأهواء، و استزلّهم الكبرياء، و استخفّتهم الجاهليّة الجهلاء. (1) حيارى في زلزال من الأمر، و بلبال من الجهل، فبالغ صلّى الله عليه وآله في النّصيحة، و مضى على الطّريقة، و دعا إلى الحكمة، و الموعظة. (2)
95- و من خطبة له عليه السلام
الحمد للّه الأوّل فلا شيء قبله، و الآخر فلا شيء بعده، و الظّاهر فلا شىء فوقه، و الباطن فلا شىء دونه. 94- [و از خطبههاى آن حضرت (عليه السلام) است] بفرستاد او را و مردمان گم راه بودند در سرگشتگى، و پا كوبندگان بودند در فتنه بدرستى كه سرگشته كرد ايشان را مرادها و آرزوها، و بلغزانيد ايشان را تكبّر و بزرگى، و سبك عقل گردانيد ايشان را نادانى سخت جاهلان. (1) سرگشتگان بودند در زلازل از كار، و وسواسها از نادانى، پس مبالغه كرد- صلعم- در نصيحت، و بگذشت بر ت، و بخواند وا حكمت و پند دادن. (2) 95- [و از خطبههاى آن حضرت (عليه السلام) است] شكر و سپاس مر خدا را كه اوّل بود پس نيست چيزى پيش از [او]، و آخرى كه نبود و نباشد چيزى بعد از او، و ظاهر است كه نيست چيزى بالاى او، و نهان از چونى كه نيست چيزى جز او.