منهاالحمد للّه خالق العباد، و ساطح المهاد، و مسيل الوهاد، و مخصب النّجاد. ليس لأوّليّته ابتداء. و لا لأزليّته انقضاء.هو الأوّل و لم يزل، و الباقي بلا أجل. خرّت له الجباه، و وحّدته الشّفاه. (1) حدّ الأشياء عند خلقه لها إبانة له من شبهها. لا تقدّره الأوهام بالحدود و الحركات، و لا بالجوارح و الأدوات. لا يقال له: متى و لا يضرب له أمد بحتّى. الظّاهر لا يقال له: ممّا آنچه مىكنند». (3) 163- [و از خطبههاى آن حضرت (عليه السلام) است] شكر و سپاس مر خدا را [كه] آفريننده بندگان است، و گستراننده بسترها، يعنى زمين، و روان كننده [آب در] زمينها[ى] در گو افتاده، و فراخ سالى آورنده د[ر] زمينهاى بلند، نيست مر اوّليّت او را ابتدائى، و نه مر ازليّت او را منقضى شدنى، او است اوّل هميشه، و باقى بىاجل، در افتادند در رو مر او را پيشانىها، و به يگانگى صفت كردند او را لبها. (1) حدّ با ديد كرد و تميز كرد چيزها را نزديك خلق [كردن] مر آن را براى جدا كردن از مانند آن، اندازه بديد نكند او را وهمها به حدّها و حركتها، و نه به جوارح، يعنى اعضا و آلات، نگويند مر او را [كه از] كى [است] و بديد نكنند مر او را مدّتى تا چند، پيدا [است] به