أصابكم حاصب، و لا بقي منكم آبر، أبعد إيماني باللّه، و جهادي مع رسول اللّه صلّى الله عليه وآله وسلّم، أشهد على نفسي بالكفر «لقد ضللت إذا و ما أنا من المهتدين» (1) فأوبوا شرّ مآب، و ارجعوا على [اگر چه] هرگز نكشيد او را. (1) بدان كه او زود بود كه امر كند شما را به دشنام دادن من، و بيزار شدن از من، امّا دشنام دادن، دشنام دهيد مرا بدرستى كه آن مرا پاكى تن است، و شما را رستگارى است از كشتن، و امّا بيزار شدن پس بيزار نشويد از من، بدرستى كه بزادند مرا بر مسلمانى، و سابق بودم بر ايمان و هجرت. (2) 57- [و از سخنان آن حضرت (عليه السلام) است] سخن گفت به اين خوارج را، [و] دعا است بر ايشان برساناد به شما بادى كه سنگ آرد، و باقى نماناد از شما گشن دهنده نخل و مصلحى، [اى سپس ايمان من] به خدا و جهاد كردن من با رسول خدا- صلعم- گواهى مىدهم بر نفس خود به كفر بدرستى كه گمراه شدم آنگه، و نيستم من از راه راست يافتگان. (1) پس باز گرديد [از] بدترين بازگشتن جاى، و باز گرديد بر