أيّها النّاس، من عرف من أخيه وثيقة دين و سداد طريق، فلا يسمعنّ فيه أقاويل الرّجال. (1) أما إنّه قد يرمي الرّامى، و تخطىء السّهام، سوگند مىخورم به خدا كه اگر نباشد نا فرمانى او خدا را در گناه بزرگ، و [باشد] نافرمانى كردن او در گناه خرد، هر آينه دليرى او بر عيب [كردن] مردمان بزرگتر [گناه] باشد. (3) اى بنده خدا شتاب مكن در عيب يكى به گناه او، پس شايد كه او آمرزيده باشد، و ايمن مباش بر نفس خود براى معصيت خرد، پس شايد كه تو عذاب كرده باشى بر آن. (4) بايد كه باز ايستد آن كس كه داند از شما عيب غير خود [را] بر[اى] آنك داند از عيب نفس خود، و [بايد كه] باشد در شكر[ى] مشغولى كننده [او را] بر عافيت دادن او از آنچه مبتلا كردند به آن غير او را. (5) 141- [و از سخنان آن حضرت (عليه السلام) است] اى مردمان آن كس كه شناسد از برادر خود استوارى دين او، و راستى راه او، بايد كه نشنود در او گفتارهاى مردمان را. (1) بدان بدرستى كه [گاهى تير] اندازد اندازنده و خطا كند