الحمد للّه الّذي لا تواري عنه سماء سماء، و لا أرض أرضا. (1)منها:و قد قال لي قائل: إنّك يا ابن أبي طالب على هذا الأمر لحريص، فقلت: بل أنتم و اللّه لأحرص و أبعد، و أنا أخصّ و أقرب، و إنّما طلبت حقّا لي و أنتم تحولون بيني و بينه، و تضربون وجهي دونه. (2) فلمّا قرعته بالحجّة في الملإ الحاضرين هبّ كأنّه بهت لا يدري ما يجيبني به (3) 172- [و از خطبههاى آن حضرت (عليه السلام) است] شكر مر آن خداى را آنك وا نپوشد از او آسمان آسمان را، و نه زمين زمين را. (1) [بخشى از اين خطبه است] و بدرستى كه گفت مرا گوينده[اى]: بدرستى كه تو اى پسر ابو طالب بر اين امر [خلافت] هر آينه حريصى، پس گفتم من: بلكه شما- بحقّ خدا- حريصترايد و [بخلافت] دورتر، و من خاصترم و نزديكتر، و بدرستى كه من طلب مىكنم حقّى را كه مراست، و شما مانع و حايل مىشويد ميان من و ميان او، و مىزنيد روى مرا نزد آن كار. (2) پس آن گاه كه بكوفتم و غلبه كردم [بر او] به حجّت در [ميان] جماعت اشراف حاضران، بيدار شد گوئى كه او سرگشته شد، ندانست كه چه جواب گويد مرا. (3) اى بار خداى بدرستى كه