ثمّ جمع سبحانه من حزن الأرض و سهلها، و عذبها و سبخها، تربة سنّها بالماء حتّى خلصت، و لاطها بالبلّة حتّى لزبت (16)، فجبل منها صورة ذات أحناء و وصول، و أعضاء و فصول: أجمدها حتّى استمسكت، و أصلدها حتّى صلصلت، لوقت معدود، و اجل معلوم. (17) ثمّ نفخ فيها من روحه فمثلت إنسانا ذا أذهان يجيلها، و فكر يتصرّف بها، و جوارح يختدمها، و أدوات يقلّبها، و معرفة يفرق بها بين الحقّ و الباطل، و الأذواق و المشامّ، و الألوان و الأجناس. (18) معجونا بطينة الألوان المختلفة. و الأشباه تعالى به مانندهها. (15) [بعضى از اين خطبه در بيان آفريدن حضرت آدم (عليه السلام) است] پس جمع كرد او تعالى از زمين درشت و نرم او، و شيرين او، و شوره [او]، گلى خاكى كه تر گردانيد آن را به آب تا كه صافى شد، و وادوسانيد آن را به ترى تا كه دوسنده شد. (16) پس بيافريد از او صورتى [كه] خداوند جوانب و پيوستگى و عضوها و مفصلها، فسرده و خشك گردانيد آن را، تا كه سخت شد، و سخت گردانيد آن را تا كه گل خشك شد براى وقت شمرده، و مدّتى دانسته. (17) پس در دميد در او از روح خود، پس ظاهر شد و بر پاى خواست آدمى [كه] خداوند ذهنها[يى] جولان دهنده، و فكرى كه تصرّف كند به آن، و جوارحى كه خدمتكار گيرد آن را، و آلاتى كه گرداند آن را، و معرفتى كه فرق كند به آن ميان حق و باطل، و چشيدنها و بوييدنها، و رنگها و جنسهاء چيزى. (18) سرشته به طينت