148- و من خطبة له عليه السلام فى ذكر البصرة و اهلها
كلّ واحد منهما يرجو الأمر له، و يعطفه عليه دون صاحبه، و لا يمتّان إلى اللّه بحبل، و لا يمدّان إليه بسبب. (1) كلّ واحد مرگ جهل، ايشانند آنها كه خبر مىدهد شما را حكم ايشان از علم ايشان، و خاموشى ايشان از سخن گفتن ايشا[ن]، و ظاهر ايشان از باطن ايشان، خلاف نكنند با يكديگر در دين و اختلاف نكنند در او، پس آن كتاب ميان ايشان گواه راست گوينده، و خاموش سخن- گوينده. (12) 148- [و از خطبههاى آن حضرت (عليه السلام) است] در ذكر بصره و اهل آن هر يكى از ايشان، يعنى طلحه و زبير اميد مىدارد خلافت را براى خود، و باز مىگرداند به خود جز صاحب خود، و توسّل و قرابت نجويند به ريسمان خدا، و نكشند [خود را] به خدا به سببى. (1) هر يكى از ايشان بر دارنده كينه و عداوت براى صاحب خود، و از زمان اندك