128- و من كلام له عليه السلام فيما يخبر به عن الملاحم بالبصرة
يا أحنف كأنّي به و قد سار بالجيش الّذي لا يكون له غبار و لا لجب، و لا قعقعة لجم، و لا حمحمة خيل. يثيرون الأرض بأقدامهم كأنّها أقدام النّعام. (1) [قال الشريف الرضى]: يومئ بذلك إلى صاحب الزّنج. 128- [و از سخنان آن حضرت (عليه السلام) است] در آنچه خبر مىدهد به آن از حربگاهها به بصره اى احنف گوئى كه من [مىبينم] اين برقعى [را] و بدرستى كه برفت با لشكرى آنك نبود مر او را غبارى و نه، و نه آواز لگامها، و نه آواز اسبان كه گرد بر انگيزند زمين را به قدمهاى ايشان، گويى كه آن قدمها[ى] شتر مرغ [است] به باريكى و سياهى. (1)- [سيّد رضى مىفرمايد كه آن حضرت] اشارت مىكند به آن [كلام] وا صاحب زنگ-