11- و من كلام له عليه السلام لابنه محمد بن الحنفية لمّا اعطاه الرّاية يوم الجمل: - نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 - جلد 1

مصحح: عزیزالله جوینی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

11- و من كلام له عليه السلام لابنه محمد بن الحنفية لمّا اعطاه الرّاية يوم الجمل:

تزول الجبال و لا تزل عضّ على ناجذك. أعر اللّه جمجمتك.

تد في الأرض قدمك. إرم ببصرك أقصى القوم، غضّ بصرك، و اعلم أنّ النّصر من عند اللّه سبحانه.

12- و من كلام له عليه السلام

لمّا اظفره اللّه سبحانه باصحاب الجمل، و قد قال له بعض اصحابه: وددت أن أخى فلانا كان شاهدنا ليرى ما نصرك الله به على اعدائك فقال عليه السّلام: أهوى أخيك معنا قال: نعم. قال: فقد شهدنا، و اللّه لقد شهدنا في عسكرنا هذا قوم في أصلاب الرّجال 11- [و از كلام آن حضرت (عليه السلام) است كه به پسر خود محمد بن حنفيّة گفته‏] آن گاه كه بداد او را رايت روز جنگ جمل بايد كه زايل شود كوه‏ها و زايل نشوى تو، به دندان گير بر دندان خرد، عاريت ده خدا را كاسه سر خود را، ثابت دارد در زمين قدم خود را، بينداز چشم خود را [بر] دورترين قوم، فرو گير چشم خود را، و بدان بدرستى كه يارى از نزد خداست تعالى و تقدّس.

12- [و از سخنان آن حضرت (عليه السلام) است‏] آن گاه كه ظفر داد او را خداى- كه منزّه است- به اصحاب جمل، و بدرستى كه گفت مر او را بعضى از ياران او عليه السّلام: دوست داشتم بدرستى كه برادر من فلانى بودى كه حاضر بودى با ما، تا بديدى چه نصرت كرد ترا خداى به آن بر دشمنان تو [پس گفت آن حضرت‏]: اى دوستى برادر تو و اما است گفت: بلى. گفت: بدرستى كه [او] حاضر بود با ما، و به حقّ خدا و بدرستى كه حاضر بود با ما در لشكر ما اين، گروهى كه‏

/ 491