أمّا بعد، أيّها النّاس فأنا فقأت عين الفتنة، و لم يكن ليجترئ عليها أحد غيري بعد أن ماج غيهبها، و اشتدّ كلبها. (1) فاسألوني قبل أن تفقدوني، فو الّذي نفسي بيده لا تسألوننى عن شيء فيما بينكم و بين السّاعة، و لا عن [و] بدرستى كه آفاق ميغ ناك گشت، و راه روشن بدرستى كه متغيّر شد، و بدانيد بدرستى كه من اگر اجابت كنم شما را بردارم به شما آنچه دانم، و گوش ندارم وا گفتار گوينده، و سرزنش سرزنش كننده، و اگر ترك كنيد شما مرا پس من همچو يكى از شماام. (2) و هر آينه على همچو شنواترين شما باشد و فرمان برتر شما مر آن كس را كه والى گردانيديد شما [او] را [بر] كار شما، و من شما را وزير [باشم] بهتر [است] شما را از من [كه] امير. (3) 92- [و از خطبههاى آن حضرت (عليه السلام) است] امّا بعد، اى مردمان پس من ور كندم چشم فتنه را، و نباشد كه تا دليرى كند بر آن، يكى جز من پس از آنكه موج كند تاريكى آن [فتنه]، و سخت گردد حرص آن. (1) پس سؤال كنيد مرا پيش از آنك گم يابيد مرا، پس بحقّ آن كس كه نفس من به دست اوست و سؤال [نخواهيد كرد] مرا از چيزى كه در آنچه ميان شما است و ميان قيامت، و نه از گروه و جماعت