أيّها النّاس، إنّا قد أصبحنا في دهر عنود، و زمن شديد، يعدّ المحسن فيه مسيئا، و يزداد الظّالم فيه عتوّا، (1) لا ننتفع بما علمنا، و لا نسأل عمّا جهلنا، و لا نتخوّف قارعة حتّى تحلّ بنا. (2) [شاخ] خود [را] و برنشيند و اختيار كند كار دشوار را، و گويد: اين آسان و رام كرده است. (1) و ليكن ببين زبير را بدرستى كه او را نرمتر باشد طبيعت او، و بگو مر او را كه مىگويد تو را پسر خالك تو: بشناختى مرا و بيعت كردى به حجاز و به مدينه، و انكار كردى حق را به عراق، پس چه باز داشت [تو را] از آنچه ظاهر بود اوّل (2) [گفت سيد رضى، خدا از وى خشنود باد]: و او اوّل كسى [است] كه شنيدم [از وى] اين سخن را- مىخواهم: «پس چه بازداشت تو را از آنچه ظاهر شده بود اوّل».32- [و از خطبههاى آن حضرت (عليه السلام) است] اى مردمان بدرستى كه ما گشتيم در روزگار ستيهنده، و زمانى سخت، كه شمرند نيكوكار را در او بد كردار، و زياده شود ظالم را در او به ظلم. (1) سود نكنيم بدانچه دانيم ما، و سؤال نكنيم از آنچه ندانيم، و نترسيم از چيزى كوبندهاى يا سختى تا كه فرود آيد به ما. (2)