ثمّ خلق سبحانه لإسكان سماواته، و عمارة الصّفيح الأعلى من ملكوته، خلقا بديعا من ملائكته، و ملأ بهم فروج فجاجها، و حشا بهم فتوق أجوائها. (27) و بين فجوات تلك الفروج زجل المسبّحين منهم في حظائر القدس، و سترات الحجب، و سرادقات المجد، و وراء ذلك الرّجيج الّذي تستكّ منه الأسماع سبحات نور تردع الأبصار عن بلوغها، فتقف خاسئة على حدودها. (28) أنشأهم على صور مختلفات، و أقدار متفاوتات، «أولي أجنحة» تسبح خلال عزّته، لا ينتحلون ما ظهر في الخلق من صنعه، و لا يدّعون أنّهم يخلقون شيئا معه ممّا انفرد به، [و بعضى از آن خطبه] در صفت فرشتگان [است] پس بيافريد خدا براى آراميدن آسمانهاى خود، و عمارت آسمان و آنچه بالاى آن است از پادشاهى او، خلق نو آورده از فرشتگان او، و پر كرد به ايشان شكافهاى راههاى آن، و پر كرد به ايشان گشادنهاى هواء آن را. (27) و ميان فراخ نايىهاى آن شكافها آواز تسبيح گويندگان از ايشان در حظيرههاى پاكى، و پوششهاى پردهها، و سرا پردهها، بزرگى، و از پس آن آواز به هيبت- آنك گرفته شود از [او] گوشها- بزرگى خداى تعالى و عظمت و نور وجه او [است] كه باز دارد بينائىها را از رسيدن [به] آن، پس يابى كند و مانده بر حدهاء آن. (28) بيافريد ايشان را بر صورتهاى مختلفات، و اندازههاى متفاوتات، خداوند پرها كه شنا كند در ميان بزرگى عزّت او، به خود نسبت نكنند آنچه ظاهر است در خلق از صنعت او، و دعوى نكنند بدرستى كه ايشان آفريدند چيزى وا خدا از آنچه يگانه است خداى تعالى به