و أشهد أن لا إله إلّا اللّه وحده لا شريك له: الأوّل لا شيء قبله، و الآخر لا غاية له، لا تقع الأوهام له على صفة، و لا تعقد القلوب منه على كيفيّة، و لا تناله التّجزئة و التّبعيض، و لا تحيط به الأبصار و القلوب. (1)منها:فاتّعظوا عباد اللّه بالعبر النّوافع، و اعتبروا بالآي السّواطع، و ازدجروا بالنّذر البوالغ، و انتفعوا بالذّكر و المواعظ. (2) فكأن قد علقتكم مخالب المنيّة، و انقطعت منكم علائق 84- [و از خطبههاى آن حضرت (عليه السلام) است] و گواهى مىدهم كه نيست خدا بجز او، خداى يگانه است او، نيست انبازى مر او را، او است اوّل كه نيست و نبود چيزى پيش از [او]، او است آخر كه نهايتى نيست مر او را، واقع نشود وهمها مر او را بر صفتى، و عقد نكند و نبندد دلها خود را از او بر چه گونگى[اى]، و در نيابد او را جزء جزء كردن و بعض بعض شدن، و گرد بر نيايد به او بينائىها و دلها. (1) [بخشى از آن خطبه چنين است] پس پند گيريد اى بندگان خدا به عبرتها[ى] سود كنندهها، و اعتبار كنيد به آيتهاى افروزنده، و باز ايستيد به بيم كنندهها[ى] فصيح، و فايده گيريد به پند و وعظها. (2) پس گوييا كه در آويخت به شما چنگهاى مرگ، و بريده شد از شما باز دارندههاى آرزو، و در