عجبا لابن النّابغة يزعم لأهل الشّام أنّ فيّ دعابة، و أنّي امرؤ تلعابة: أعافس و أمارس لقد قال باطلا، و نطق آثما. (1) أما- و شرّ القول الكذب- إنّه ليقول فيكذب، و يعد فيخلف، و يسأل فيبخل، و يسأل فيلحف، و يخون العهد، و يقطع پوستها، و بگريست چشمها، و بلغزيد دلها، و از مردمان كسى [است] كه نام نهد اين خطبه را غرّا.83- [و از سخنان آن حضرت (عليه السلام) است] در ياد كردن عمر[و] پسر عاص عجب است مر پسر نابغه [را] دعوى مىكند مر اهل شام را [كه] بدرستى كه در من مزاح كردن است، و من مردىام بسيار بازى، بازى كنم با زنان و غلبه كنم در بدرستى كه گفت گفتارى باطل، و سخن گويد دروغ. (1) بدان كه بدترين گفتار دروغ است.كه او مىگويد پس دروغ مىگويد، و وعده مىكند پس خلاف مىكند، و سؤال مىكنند او را پس بخل مىكند، و وى سؤال مىكند پس الحاح مىكند، و خيانت مىكند عهد را، و