49- و من خطبة له عليه السلام - نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 - جلد 1

مصحح: عزیزالله جوینی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بلزومه. و هو شاطى‏ء الفرات، و يقال ذلك أيضا لشاطئ البحر، و أصله ما استوى من الأرض.

و يعني بالنطفة ماء الفرات، و هو من غريب العبارات و عجيبها.

49- و من خطبة له عليه السلام

الحمد للّه الّذي بطن خفيّات الأمور، و دلّت عليه أعلام الظّهور، و امتنع على عين البصير. (1) فلا عين من لم يره تنكره، و لا قلب من أثبته يبصره: سبق في العلوّ فلا شي‏ء أعلى منه، و قرب في الدّنوّ فلا شي‏ء أقرب منه. (2) فلا استعلاؤه باعده عن شي‏ء من خلقه، و لا قربه ساواهم في المكان به. (3) لم يطلع العقول على تحديد صفته، امر كرد ايشان را به ملازم بودن او، و آن كناره فرات است. و گويند مر اين [ملطاط] را نيز مر جانب دريا [را]، و اصل او آنچه يكسان باشد از زمين.

و مى‏خواهد به [كلمه‏] نطفه آب فرات را و آن از عبارات غريب و عجايب است.

49- [و از خطبه‏هاى آن حضرت (عليه السلام) است‏] شكر و سپاس مر خداى را آنكه مطّلع است پنهانى كارها، و روشن است بر او دلايل ظاهر شدن مخلوقات، و ممتنع است [او] بر در يافتن چشم بينا. (1) پس [نه‏] چشم آن كس كه نبيند او را انكار كند او را، و نه دل آن كس كه ثابت گرداند [وجود] او را بيند او [را]. سابق گشت در بلندى و وجود، پس نيست چيزى بلندتر از او، و نزديك است به نيكويى در نزديك شدن، نيست چيزى نزديك‏تر از او. (2) پس نيست بلندى و رفعت او از مكان و جهت [كه‏] دور گردد از چيزى از خلق، و نه نزديكى او يكسان گرداند خلق را در جاى گاه به او. (3) ديده ور نگردانيد عقل‏ها را بر حد بديد كردن صفت [او]، و باز نداشت عقول را از واجبى‏

/ 491