و لقد كنّا مع رسول اللّه صلّى الله عليه وآله، نقتل آباءنا و أبناءنا و إخواننا و أعمامنا: ما يزيدنا ذلك إلّا إيمانا و تسليما، و مضيئا على اللّقم، و صبرا على مضض الألم، و جدّا على جهاد العدوّ. (1) و لقد كان الرّجل منّا و العدوّ من آخرنا يتصاولان تصاول الفحلين، يتخالسان أنفسهما: أيّهما يسقي صاحبه كأس المنون، فمرّة لنا من عدوّنا، و مرّة لعدوّنا منّا. (2) فلمّا رأى اللّه صدقنا أنزل بعدوّنا الكبت، و أنزل علينا النّصر، حتّى استقرّ الإسلام ملقيا جرانه، 55- [و از سخنان آن حضرت (عليه السلام) است] و بدرستى كه بوديم ما با رسول خدا- درود داد خدا بر او و بر آل او- مىكشتيم پدران خود و پسران خود و برادران [خود] و عمّان خود را، زيادت نشد ما را به آن جز ايمان و تسليم، و روشنى بر راه روشن، و صبر بر سختى و جور درد، و كوشش كردن بر كار زار دشمن. (1) و بدرستى كه بود مردى از ما و ديگرى از دشمن ما كه حمله بر[د]ند ايشان بر هم همچو حمله كردن دو كشتى گير كه در ربايند نفسهاى خود را، [تا] كدام يكى از ايشان سقايه كند صاحب خود را كاس مرگ، پس يك بار ما را از دشمن ما، و يك بار براى دشمن ما از ما. (2) پس آن گاه كه ديد و دانست خدا راستى ما را بفرستاد به دشمن ما حقارت را، و بفرستاد بر ما نصرت و يارى را، تا