و معتبر، إن كنتم تعقلون (6) أو لم تروا إلى الماضين منكم لا يرجعون، [و] إلى الخلف الباقين لا يبقون أو لستم ترون أهل الدّنيا يمسون و يصبحون على أحوال شتّى: فميّت يبكى، و آخر يعزّى، و صريع مبتلى، و عائد يعود، و آخر بنفسه يجود، و طالب للدّنيا و الموت يطلبه، و غافل و ليس بمغفول عنه، و على أثر الماضي ما يمضي الباقي (7) ألا فاذكروا هادم اللّذّات، و منغّص الشّهوات، و قاطع الأمنيّات، عند المساورة للأعمال القبيحة، و استعينوا اللّه على أداء واجب حقّه، و ما لا يحصى من أعداد نعمه و إحسانه. (8) پدران شما كه گذشتگانند بينائى دل و جاى اعتبار، اگر شما عقل داريد و دريابيد (6) و نمىبينيد وا گذشتگان از شما كه باز نمىگردند، [و] وا باز ماندگان باقى باقى نمىمانند اى نيستيد كه مىبينيد اهل دنيا را كه شبانگاه مىكنند و بامدادان بر حالهاى پراكنده: پس مردهاى كه بر او مىگريند، و ديگرى كه عزا مىدهند [او را]، و افتادهاى [كه] مبتلا [است]، و عيادت كنندهاى كه عيادت مىكند، و ديگرى كه به نفس خود سخاوت مىكند، و جوينده[اى] مر دنيا را و مرگ طلب مىكند او را، و غافلى كه و نيست غافل شده از او، و بر اثر گذشته گذرد باقى مانده (7) بدان پس با ياد آوريد شكننده لذّت[ها] را و ناخوش عيش كننده شهوتها را، و برنده آرزوها را نزديك بر جستن براى عملهاى زشت، و يارى خواهيد مر خدا را بر گذاردن واجب حقّ او- تعالى- و آنچه نتوانند شمردن از عددهاى نعمتهاى او و نيكوئى او. (8)