نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6

مصحح: عزیزالله جوینی‏

جلد 1 -صفحه : 491/ 365
نمايش فراداده

و من لطائف صنعته، و عجائب خلقته، ما أرانا من غوامض الحكمة في هذه الخفافيش الّتي يقبضها الضّياء الباسط لكلّ شي‏ء، و يبسطها الظّلام القابض لكلّ حيّ. (3) و كيف عشيت أعينها عن أن تستمدّ من الشّمس المضيئة نورا تهتدي به في مذاهبها، و يتّصل بعلانية برهان الشّمس إلى معارفها. و ردعها بتلألؤ ضيائها عن المضيّ في سبحات إشراقها، و أكنّها في مكامنها عن الذّهاب في بلج ائتلاقها. (4) فهي مسدلة الجفون بالنّهار على حداقها، و جاعلة اللّيل [است‏]، و عجايب آفريدن او، آنچه ديديم ما از مشكلات حكمت او در اين شب پره‏ها، آنك قبض مى‏كند [ديده‏] او را روشنى كه گستراننده است مر [ديده‏] هر چيزى را، و مى‏گستراند آن را تاريكى [آنك‏] قبض كنند[ه است‏] مر هر زنده‏اى [را].

(3) و چه گونه كور گردانيد چشم‏هاى او را، از آن كه طلب زيادتى كند از آفتاب روشنى دهنده، نورى كه راه يابد به آن در راه‏هاى رفتن آن، و متّصل شود به ظاهر برهان شمس وا شناختن آن [راه‏ها]، و سر باز زد [او سبحانه‏] آن [شب پره‏] را- به درخشيدن روشنى آن [خورشيد- از رفتن‏] در درخشيدن روشنى شمس، و در نهفت داشت او را در جايگاه آن از بد[ر] شدن آن در روشنى درخشيدن آن [شمس‏] (4) پس آن [خفّاش‏] فرو گذاشته است پلك‏هاى چشم‏