يقل: «و السّبقة النّار» كما قال: «و السّبقة الجنّة»، لأن الاستباق إنما يكون إلى أمر محبوب، و غرض مطلوب، و هذه صفة الجنة و ليس هذا المعنى موجودا في النار، نعوذ باللّه منها فلم يجز أن تقول: «و السّبقة النّار» بل قال: «و الغاية النّار»: لأن الغاية قد ينتهي إليها من لا يسره الانتهاء إليها، و من يسره ذلك، فصلح أن يعبر بها عن الأمرين معا، فهي في هذا الموضع كالمصير و المآل، قال اللّه تعالى: قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النَّارِ و لا يجوز في هذا الموضع أن يقال: فإن سبقتكم إلى النار، فتأمل ذلك، فإنّ باطنه عجيب، و غوره بعيد. و كذلك أكثر كلامه صلّى الله عليه وآله.
أيّها النّاس، المجتمعة أبدانهم، المختلفة أهواؤهم، كلامكم كرد ميان دو لفظ براى اختلاف دو معنى، و نگفت: «آنچه به آن پيشى گيرند دوزخ است»، چنان كه گفت: «آنچه پيشى گيرند بهشت است»، بدرستى كه پيشى گرفتن باشد وا كارى دوست داشته، و نشانه[اى] طلب كرده، و اين است صفت بهشت، و نيست اين معنى موجود در دوزخ- پناه گيريم به خداى از دوزخ.
پس روا نباشد كه گويى: «كه آنچه بدان پيشى گيرند دوزخ است»، بلكه گفت: «و غايت دوزخ است»، بدرستى كه غايت، [گاهى] به نهايت رسد وا آن، [كسى] كه شاد نكند او را نهايت رسيدن وا آن، و هر كه شاد شود او به آن پس صلاح باشد كه عبارت گويند به آن از دو كار وا هم. پس آن در اين موضع همچو «بازگشت» و «مقصد» است، گفت خداى تعالى: «بگو كه برخوردارى گيريد بدرستى كه بازگشت شما وا دوزخ است»، و روا نباشد در اين موضع كه گويند: «بدرستى كه پيشى گرفتن شما وا دوزخ است».
پس تأمّل كن اين را، بدرستى كه باطن او عجيب است، و جولاء فرو رفته او دور است، و همچنين است بيشترين سخن او- درود خدا بر او و آل او [باد].
29- [و از خطبههاى آن حضرت (عليه السلام) است] اى مردمان كه جمع شده است بدنهاى ايشان، كه مختلفه است مرادها و آرزوهاى ايشان،