نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
أمرتم بالظّعن، و دللتم على الزّاد، و إنّ أخوف ما أخاف عليكم اتّباع الهوى، و طول الأمل، تزوّدوا في الدّنيا من الدّنيا ما تحرزون به أنفسكم غدا. (8) [قال الرّضى رحمه الله]: و أقول: إنّه لو كان كلام يأخذ بالأعناق إلى الزهد في الدنيا، و يضطر إلى عمل الآخرة لكان هذا الكلام، و كفى به قاطعا لعلائق الآمال، و قادحا زناد الاتعاظ و الازدجار، و من أعجبه قوله عليه السلام: «ألا و إنّ اليوم المضمار و غدا السّباق، و السّبقة الجنّة و الغاية النّار» فإن فيه- مع فخامة اللفظ، و عظم قدر المعنى، و صادق التمثيل، و واقع التشبيه- سرّا عجيبا، و معنى لطيفا، و هو قوله عليه السلام: «و السّبقة الجنّة، و الغاية النّار» فخالف بين اللفظين لاختلاف المعنيين، و لم بدرستى كه شما را فرمودهاند به كوچ كردن، و دلالت كردهاند شما را بر توشه گرفتن، و بدرستى كه ترسناكترين آنچه شما پى روى هواى نفس است و درازى اميد، توشه بر گيريد در دنيا از دنيا آنچه در پناه آوريد به آن نفسهاى خود را فردا. (8) [سيد رضى مىفرمايد]: و مىگويم: كه اگر باشد سخنى [كه] فرا گيرد به گردنها وا بىرغبتى در دنيا، و بيچاره [و مضطر] گرداند وا كار آخرت هر آينه باشد اين سخن.و بس است اين [سخن كه] قطع كننده [است] مر باز دارندهها[ى] اميدها را، و بر افروزنده [است] آتش- زنه پند گرفتن، و وازدن [مردمان از عصيان].و از عجبتر اين، گفتار او است، عليه السّلام: «بدان و بدرستى كه امروز ميدان است و فردا پيشى گرفتن، و آنچه به او پيشى گيرند بهشت است و غايت آتش دوزخ»، پس بدرستى كه در او- وا بزرگى لفظ، و بزرگى قدر معنى، و راست آوردن مثالها، و واقع آوردن- سرّى عجب است، و معنى[يى] لطيف، و آن گفتار او [است]، عليه السّلام: «و آنچه به او پيشى گيرند بهشت است و غايت آن آتش دوزخ»، پس خلاف