من نصره لا يستطيع أن يقول: خذله من أنا خير منه، و من خذله لا يستطيع أن يقول: نصره من هو خير منّي. (1) و أنا جامع لكم أمره، استأثر فأساء الأثرة، و جزعتم فأسأتم الجزع، و للّه حكم واقع في المستأثر و الجازع. (2)
لا تلقينّ طلحة، فإنّك إن تلقه تجده كالثّور عاقصا قرنه، بودمى نصرت كننده [وى]، جز آن كه بدرستى كه آن كس كه نصرت كرد او را نتواند كه گويد: فرو گذاشت او را آن كسى كه من بهترم از او، و آن كس كه فرو گذاشت او را نتواند كه گويد: يارى كرد او را آن كس كه بهتر است از من. (1) و من جمع كنندهام براى شما كار او را، برگزيد [خلافت را براى خود] پس اندوهگن كرد [او را آن] برگزيد[ه]، و ناشكيبايى كرديد شما پس غمگين كرد شما را نا شكيبائى، و مر خدا راست حكمى روز قيامت در [حقّ] اختيار كنند[ه] و جزع كننده. (2) 31- [و از سخنان آن حضرت (عليه السلام) است] آن گاه كه بفرستاد امير [مؤمنان]، عليه السّلام، عبد اللّه پسر عبّاس را به زبير پيش از واقع شدن حرب روز جنگ جمل، تا باز گردد او زبير [را] و اطاعت او مبين طلحه را، بدرستى كه تو اگر بينى او را بيابى او را همچو ورزاوى پيچنده و گرداننده