زاهد كسى است كه بر حسب اوامر خدا عمل كند و از آنچه خدا نهى فرموده دورى نمايد، اينجاست كه انسان لذت بندگى را احساس مىكند، و چه بسا به خواست خداوند متعال داراى كراماتى نيز بوده، البته اين بسيار مشكل است، در گذشته افرادى پيدا مىشدند كه زاهد واقعى باشند، يكى از شاگردان مرحوم آيها ميرزا على آقاى قاضى تبريزى تعريف مىكرد (ايشان در شهر نجف اشرف بوده، و بسيار زاهد بود، و علماى زيادى را تربيت كرده است).
ايشان مىگفت: من طلبه تازهواردى بودم و با اين مرد زاهد رابطه زيادى نداشتم. يك روز اواخر عصر بود، من از مسجد كوفه بيرون مىآمدم كه براى بازگشت به نجف به درشكه برسم، چون مسير كوفه تا شهر نجف حدود يك فرسخ است، و اگر به درشكه نمىرسيدم، مىبايست كه راه را با پاى پياده طى كنم. ازاين رو عجله داشتم، ولى در راهم با مرحوم ميرزا علىآقاى قاضى تبريزى روبرو شده و سلام كردم، ايشان جواب سلام داد و دستم را گرفت و احوالم را پرسيد، و بعد همانطوريكه دستم در دستش بود باتفاق مشغول قدم زدن شديم تا اينكه نزديك بارگاه جناب ميثم تمار رسيده و در گوشهاى نشستيم.
صحبتهاى زيادى بين ما رد و بدل شد. همانطورى كه مشغول گفتگو بوديم، ناگهان مارى از دور نمايان شد كه آهسته و آرام به طرفمان مىخزيد. مرحوم قاضى چشم به زمين دوخته بود، با نزديكى مار هراسم بيشتر مىشد، لذا بدون اختيار توجه ايشان را بسوى مار جلب كردم، او نگاهى كرد و با دستش به ماراشارهاى نمود، و مار همانجا از حركت ايستاد، پس از چند لحظه كه صحبتمان تمام شد باهم خداحافظى كرده و جدا شديم.
او كه دور شد به سوى مار برگشتم و ديدم كه با همان اشاره اين جانور خشكيده است. و اين تعجبى ندارد چون خداوند در حديث قدسى مىفرمايد:
(عبدى اطعنى تكن مثلى اقول للشىء كن فيكون تقول للشىء كن فيكون).
واقع اين است كه هيچگاه انسان نبايد فكر كند كه او جوهرى است و كسى قدرش را نمىداند، چون همين فكر خودپسندى است، در دعاى وارد از اهلبيت عصمت و طهارت عليهمالسلام آمده (اللهم لا تخرجنى منالتقصير) خدايا مرا از قاصر بودن خارج مكن تا هميشه خود را كوچك بدانم، چون روزى كه انسان خيال كند قيمت دارد همان روزِ بىارزشى و سقوط اوست.
متأسفانه اين طرز تفكر سبب عقبافتادگى بسيارى شده است. آنها فكر مىكنند كه از ديگران بالاتر و برترند و با اين خودپسندى همگانى جامعه به عقب افتاده و روز به روز عقبتر مىرود، و روزى خواهد آمد كه انسان مىفهمد چيزى نبوده و در دنيا جز غرورى پايانپذير نداشته. قرآن مجيد مىفرمايد: (و بدالهم منالله مالم يكونوا يحتسبون) آنچه فكرش را هم نمىكردند و به حسابش نمىآوردند، روز قيامت بر ايشان آشكار مىگردد.