هزار گوهر

سیدعطاء اللَّه مجدی‏

نسخه متنی -صفحه : 359/ 187
نمايش فراداده

فصل چهاردهم كلماتى كه با «ع، غ» آغاز مى‏شوند

556 «علم لا يصلحك ضلال، و مال لا ينفعك وبال» دانشى كه ترا اصلاح نكند گمراهى است و مالى كه برايت سودمند نباشد گرفتارى است


  • تو را دانشى گر نسازد درست، تو را نيست مالى اگر سودمند، وبال است نى مال اى اهل پند

  • بود گمرهى، و آفت جان تو است‏ وبال است نى مال اى اهل پند وبال است نى مال اى اهل پند

557 «علم لا ينفع كدواء لا ينجع» علم بدون عمل مانند داروى بدون اثر است


  • چو از دانشى مر تو را سود نيست، درختى است كان را نباشد ثمر ز نا كشته چون خورد خواهى تو بر

  • دوائى است كش هيچ بهبود نيست‏ ز نا كشته چون خورد خواهى تو بر ز نا كشته چون خورد خواهى تو بر

558 «علم بلا عمل كشجر بلا ثمر» علم بدون عمل مانند درخت بى ميوه است


  • چو دارى تو علمى عمل بايدت تو گر علم خود را نيارى بكار، درختى بود عارى از برگ و بار

  • چو كارى درختى، ثمر زايدت‏ درختى بود عارى از برگ و بار درختى بود عارى از برگ و بار