643 «كفى بالمرء جهلا ان ينكر على النّاس ما يأتي مثله» براى نادانى انسان همين بس، كار بدى را كه بجاى مىآورد مانند آنرا بر مردم زشت شمارد
644 «كفى بالمرء غفلة ان يصرف همّه فيما لا يعنيه» براى بيخبرى انسان همين بس كه همّ خود را صرف چيزى كند كه بكارش نيايد
645 «كفى بالمرء غواية ان يأمر النّاس بما لا يأتمر به و ينهاهم عمّا لا ينتهى عنه» براى گمراهى انسان همين بس كه مردم را بكارى امر كند كه خود امر بدان را نپذيرد و آنها را باز دارد از چيزى كه خود از آن باز نمىايستد