يكديگر جدا سازد و باعث شود كه با همديگر به زد و خورد بپردازند، وجود نداشت و اگر گاهى به دشمنى و جنگ با همديگر مىپرداختند در اثر فتنهگرىها و تحريكاتى بود كه به منظورهاى مختلف و به صورتهاى مختلف براى ايجاد تفرقه ميان آنان انجام مىيافت. بنا بر اين هر گاه عوامل اختلاف وجود داشت جنگ و خونريزى هم وجود داشت و هر گاه آن عوامل به علل و مناسباتى، دست از تحريكات و فتنهگرى بر مىداشتند، آشتى و دوستى بر قرار بود، در قرن چهارم و در اوايل قرن پنجم در بيشتر موارد، معارضات و اختلافات و گاهى جنگ و خونريزى در جريان بود، اما از اواخر نيمه اول قرن پنجم و نيمه دوم آن قرن و در اوايل قرن ششم، در بسيار از مواقع طرفين در حال آشتى و دوستى بودند و با همديگر به زيارت مىرفتند و برخوردشان دوستانه بود.
از جمله مواردى كه در قرن چهارم ميان طرفين توافق و دوستى بر قرار گرديد و هر دو فرقه با هم به زيارتگاهها و مساجد رفتند در سال 369 بود. در قرن پنجم، در سال 442 سنى و شيعه بغداد با يكديگر متحد شدند، اهالى محله كرخ (مهمترين محلههاى شيعه) به محله دروازه نهر القلايين (از محلههاى اهل تسنن) رفتند و در آنجا نماز گزاردند و در مشهد (كاظميه) در اذان حى على خير العمل گفتند و اهل محله قلايين در مسجد عتيق و مسجد محله بزازان، الصلاة خير من النوم گفتند و دو گروه با يكديگر آميزش و آشتى كردند و به زيارت مشهد على عليه السلام و حسين عليه السلام رفتند و در محله كرخ بر صحابه طلب رحمت نمودند، در روز اول ذيحجة باز عازم زيارت مشهد كربلا و كوفه (نجف) شدند، مردم محله نهر الدجاج (كه پيرو تسنن) بودند و اهل محله كرخ پرچمهاى رنگ آميزى و طلا كارى شده بيرون آوردند، دو فرقه سنى و شيعه با هم گرد آمدند و به مسجد جامع شهر (شهر بغداد) رفتند، در آنجا پرچمهاى محله باب الشام و كوچه دار الرقيق را، به استقبالشان آوردند، سپس در حالى كه علامتها در برابرشان در حركت بود، برگشتند، و از محله كرخ، عبور كردند، اهل آن محله، در مقابل پاى ايشان پول نثار كردند.
تركان و اهل سنت با هم به زيارت رفتند و اين، امر بىسابقهاى بود. در اين سالها گاهى آشتى مبدل به دشمنى مىگرديد و وقايع ناگوارى رخ مىداد، باز آشتى و دوستى بر قرار مىشد. از جمله در ماه شعبان سال 502 اهل سنت با كمال آراستگى براى زيارت قبر مصعب بن زبير بيرون آمدند، مردم هر محلهاى جداگانه با زينت و آلات