دارد... كه حكماى اوائل گفتهاند. «القلب الفارغ يبحث عن السوء و اليد الفارغة تنازع الى الاثم» معنى آنست كه دل فارغ خالى از كار پيوسته تفحص محالات و تتبع خبرهاى اراجيف كند و از آن فتنه زايد و دست بى صنعت در بزهها آويزد.
آن مرد قصه گوسفند و كنيزك و آتش و سوختگان و مداوات طبيعت و كشته شدن صياد... حكايت كرد... آب در چشم آورد و گفت راست است آنچه امير المؤمنين على عليه السلام گويد «الاوان معصية الناصح الشفيق العالم المجرب تورث الحسرة و تعقب الندامة» معنى آنست كه هر كس نصيحت مشفق داناى كار آزموده را فرو گذارد جز حسرت و پشيمانى نبيند.
بايد توجه داشت كه از آغاز نشأت زبان درى چون مذهب سنت ايران بخصوص در شرق اين كشور كه مهد اين زبان بوده رواج داشته است، شاعران و نويسندگان يا بخاطر قلت آشنائى و يا بعلت رعايت مصالح وقت به گفتار أئمه معصومين چنانكه بايد توجه نداشتهاند، با آن همه بمصداق «مشك را هر چند در خربطه بندند بوى آن پراكنده شود» چنانكه مىبينيم كمتر منشى و يا شاعرى در آرايش سخن خويش خود را از سخنان امام بى نياز مىدانسته است تا آنجا كه اين طالب علم بى بضاعت با قلت وقت توانست چنين نمونهها را در معدودى از متنهاى فارسى بيابد و چنانكه نوشتيم متتبع، با وسعت وقت بيشتر نمونه فراوان خواهد يافت.
پس از آنكه مذهب تشيع در ايران رواج يافت با اطمينان خاطر مىتوان گفت كه شعر شاعر و نثر از تأثير نهج البلاغه و گفتار على عليه السلام خالى نيست.