«پزشكى پيشهاى باشد كه تندرستى آدميان را نگاه دارد و چون رفته باشد باز آرد از روى علم و عمل و حاجتمند بود هر پيشهاى به علم و عمل آن پيشه كه مىخواهد بكار داشتن»
در كتاب كافى از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است كه: موسى بن عمران به خدا عرض كرد: خداوندا درد از كيست جواب داد از من.
عرض كرد: دوا از كيست جواب شنيد از من.
عرض كرد: پس بندگان تو با معالج چكار دارند فرمود بوسيله آنان نفسهاى بيماران را پاكيزه مىگردانند و از آن رو معالج را طبيب ناميدند. آرامش دهنده نفسها و دلها.
بقول «امير وازپاه» پزشك نامدار قرن شانزدهم ميلادى در فرانسه وظيفه پزشكان در مقابل بيماران چنين خلاصه مىشود: «پزشك گاهى بيماران را درمان ميكند، اغلب آنرا تسكين مىدهد، اما هميشه بايد به بيماران آرامش بخشد».
(شعر از سيد مجتبى كيوان اصفهانى)
در مفردات راغب اصفهانى آمده است: شفا (به فتح شين) لبه و نزديك چيزى را گويند (مانند شفا حفره يا شفا جرف) و شفا (كسر شين) در مرض نزديك شدن به لبههاى سلامت است و آن اسم براى برء و بهبودى شده مثل شفا للناس براى عسل و هدى و شفاء- شفاء لما فى الصدور يشف صدور قوم مؤمنين، و ما به غلط در اصطلاح زبان فارسى شفا را شفا مىخوانيم و استعمال مىكنيم.