من به كمك آنكه روى به حق آورده مىگويم، كسى را كه پشت به آن كرده، و به باطل گرائيده است، و بيارى موافقان مخالف را از بين مىبرم، و تا هنگام مرگ بر اين پيمان استوارم. از روزى كه پيغمبر خدا رحلت كرده تا امروز، از حقم ممنوع بودم، و ديگران بر من برترى داشتند).
در هنگامى كه مردم را به جنگ شاميان مىخواند، و دستور داده بود كه در خارج شهر متمركز شده و بشهر نيايند، تا آماده حركت باشند، ولى برخى از آنان پنهانى بشهر مىآيند و مراجعت نمىكنند و جمعيت كافى فراهم نمىشود، امام به كوفه برگشته خطاب به مردم چنين مىگويد: اف لكم. (اف بر شما، واى بر شما) على خداوند اخلاق و ادب است، مردم دوست است، با اين حال اين مطلع را ادا مىكند.
چرا براى آنكه طرف خطابش مردم جبون، و از جنگ فرارى و بى حميت هستند، او مقتضى ميداند كه چنين مطلعى خطاب به آنها بياورد، باشد كه غيرت آنان بجوش آيد، و سپس بقيه خطبه را مىخواند كه به شماره 34 است و به رعايت اختصار نقل نمىكنيم، و مطلع مىرساند كه امام چه مىخواهد بگويد.
مطلع خطبه 35 و نيز خطبه معروف قاصعه به شماره 192، در تناسب مطلع با مفاد خطب نيز دليل بارزى بر دعوى ماست و از اين قبيل در نهج البلاغه فراوان است.
بلغا دانند كه تشبيه جمال خاصى بكلام مىبخشد، و آن مقصود را از پرده خفا در مىآورد، دورى را نزديك مىكند، به معنى رفعت و وضوح مىدهد.
تشبيه مشاركت دو امر است در يك معنى، و در اصطلاح عبارت است از الحاق امرى به ديگرى در وصفى كه مخصوص بدان است. مثلا اگر بخواهند كسى را به شجاعت توصيف كنند، مىگويند بغايت شجاع است و اين سخن عارى است، اما اگر بگوئيد: او مانند شير است، آنرا تشبيه نامند، و بديهى است كه نيروى اين سخن به مراتب بيش از عبارت عادى است. و آن نيز اقسامى دارد كه در علم بيان متعرض است و جاى آن اينجا نيست.
در سخنان امام، اين صنعت و اقسام آن زياد ديده مىشود، چنانكه در فضيلت علم گويد: العلم نهر و الحكمة بحر و العلماء حول النّهر يطوفون و الحكماء وسط البحر يفوضون و العارفون فى سفن النجاة يسيرون.