بر عليه كيان اسلام مىشمارد.
بررسى اين جريان تاريخى يك بار ديگر حقيقت تلخى را در زمينه تفكيك امامت و امت بر ملا مىسازد. وقتى انسان برتر كه قدرت رهبرى و هدايت امت را دارد در مركزيت جامعه اسلامى قرار نگرفت يكى از هزاران خسارتى كه دامنگير امت مىشود همين انحراف ايدئولوژيكى و استراتژيكى و تاكتيكى است كه در اين جريان تاريخى بوضوح تمام بچشم مىخورد و امام با ايفاى نقش هدايتش آنرا تصحيح و از خط انحرافى به خط اصلى تكاملى باز مىگرداند و براى روشنتر شدن مطلب يك بار ديگر در سخن امام دقت مىكنيم كه از نظر ايدئولوژيكى چه سان جامعه اسلامى پس از رحلت پيامبر اسلام بانحطاط كشانده شده كه معيارها به كلى دگرگون و اتكا به نيروهاى مادى جاى تكيه بر نيروى ايمان و نصرت و وعدههاى الهى را گرفته و مسلمانان بجاى دل بستن به وعده نصرت الهى اساسىترين مسائل حياتى خود را با معيارهاى مادى ارزيابى مىكنند تبديل ارزشها و معيارهاى مكتبى خسارتى در حد دگرگونى مكتب و حد اقل انحراف ايدئولوژيكى در بر خواهد داشت.
5- امام تمركز تشكيلاتى كليه نيروهاى بالنده و استعدادهاى قابل شكوفا را كه پايه نخست تحقق عينى امامت معرفى مىكند بطور متقابل نيز از تمركز توطئهها كه حاكى از فتنههاى سازمان يافته مىباشد سخن بميان آورده جامعه اسلامى را در برابر اين نوع جريانهاى ويرانگر آگاه مىسازد و بسيج مردم را براى مقابله با چنين خطر بزرگى ضرورى مىبيند.
اين مطلب را ما در نامهاى كه امام به ياران كوفهاش مىنويسد مىيابيم: (صفحه 363) و اعلموا ان دار الهجره قد قلعت باهلها و قلعوا بها و جاشت جيش المرجل و قامت الفتنه على القطب فاسرعوا الى اميركم و بادروا جهاد عدوكم.
بدانيد سر زمين هجرت (مدينه) با مردمش از جا كنده شد و مردم نيز با مدينه (كنايه از حركت مردم) و چون ديگ بجوش آمده و فتنه بر قطب استوار گرديده خود را به فرمانده و امامتان برسانيد و به جهاد با دشمنانتان مبادرت ورزيد.
فتنه پيمان شكنان (ناكثين) كه با يك توطئه سازمان يافته بسيج شده بود و با وجود اين كه عناصر مختلف با هدفهاى متفاوت در اين ماجرا شركت كرده بودند در آغاز كار از آن چنان تمركزى برخوردار شده بود كه امام خاموش كردن آنرا بر همه چيز ترجيح داده با قدرت هر چه